از هیجان تتو زدن

می‌خوام این هفته در مورد «تتو زدن» بنویسم. تتو زدن آدمی که قبلش هیچ ایده‌ای در موردش نداشت و چه بسا خیلی هم نمی‌پسندید. به قول خارجیا that wasn’t my cup of tea!
خودم رو که نگاه می‌کنم در طول سالهای اخیر اونقدری عوض شدم که خودم اون آدم چند سال پیش رو نمی‌شناسم، من برای مدت طولانی هر روز وبلاگ می‌نوشتم، از چیزهایی که فکر می‌کردم، می‌خوندم، باور داشتم و هزار تا چیز دیگه. یه وقتی تو سی و چند سالگی وقتی برگشتم نوشته‌های اینجانب بیست و چند ساله رو خوندم فکر کردم چقدر از اون آدم دورم! چقدر این نوشته‌ها و حرفها برای من نیست. یک روز همه اون نوشته‌ها رو برای همیشه پاک کردم.
در مورد Tattoo زدن شاید اگه چند سال پیش از من می‌پرسیدن فکر می‌کردم اگه تو دوست داری تتو بزن ولی خب برای من معنی نداره، اصلا نمی‌فهمیدم چرا باید نوشته و علامتی رو برای همیشه روی بدن حک کرد. اگر شما هنوزم چنین ایده‌ای دارید اصلا چیز بدی نیست و من شخصا درکش می‌کنم، اما راستش من از یکی دو سال پیش به داشتن تتو فکر کردم اما فکرهای زیر باعث می‌شد خیلی بهش جدی فکر نکنم.

  • تتو داشتن تو خیلی از جامعه ما، هنوز چیز مقبولی نیست. چطوری بگم اما شاید خیلی از ما طور دیگه‌ای در مورد آدمهایی که تتو دارن قضاوت می‌کنیم.
    به خودم می‌گفتم چهل سالگی واسه همچین کارهایی دیر نیست؟
    اگه پشیمون شدی چی؟ اگه چند سال دیگه گفتی دوستش ندارم چی؟
    از همه موارد بالا که بگذریم چی دوست دارم که تتو کنم؟ حتی چند باری از این تتو‌های موقتی خریدم که شکل «قطب‌نما» بود ولی بازم مردد بودم.

 

تا اینکه چند وقت پیش فهمیدم که دوست دارم طرح یه دوچرخه رو روی دستم تتو کنم و با همه این «اما» های بالا کنار اومدم. حس کردم دوست دارم این کارو تجربه کنم، دلم می‌خواد مثل خیلی چیزهای دیگه تو این چند سال اخیر از اون محدوده امن خودم خارجم بشم.
پس طرحم رو انتخاب کردم و برای یه تتو کار (گمونم بهشون می‌گن Tattoo Artist ) فرستادم و وقت گرفتم. اون روزی که رفتم توی Tattoo shop و نشسته بودم استرس گرفته بودم، فکر کردم چه کاریه؟ اصلا می‌تونم بزنم بیرون و بگم نمی‌خوام! نهایتش اون Deposit پنجاه دلاری می‌پره دیگه اما یه چیزی از درونم بهم گفت بشین و کاری که بهش علاقه داری رو انجام بده!
اول برای اونایی که نمی‌دونن و تا حالا تجربه نکردن، علم چقدر پیشرفت کرده! اون دختری که قرار بود تتو کنه، طرح من رو تو ۵ دقیقه اول تو اندازه‌های مختلف چاپ کرد و ازم خواست ببینم کدوم اندازه خوبه، بعد هم مثل یه عکس برگردون طرح رو چسبوند روی دستم و گفت توی آینه نگاه کن جای خوبیه، دوستش داری؟

تموم مراحل برای تتو من حدود ۱ ساعت طول کشید و بر خلاف چیزی که فکر می‌کردم اونقدری دردناک نبود. اما تو یک هفته اول بعضی قسمتهای پوستم یه کمی می‌سوخت ولی در عمل چیزی نبود که اذیت کنه و حتی لازم باشه مسکن بخورم!
کل محیط و کار تتو کردن و حرف زدن با یکی که از مراجعین هم واسم جالب بود یعنی کلا از فضای زندگی و اطرافیان من خیلی دور بود.

در نهایت وقتی کار تتو تموم شد و بعد از اون یک هفته‌ای که باید مراقب تتو می‌بودم حس کردم چقدر از نتیجه‌ی کار راضی هستم. چقدر این دوچرخه‌ای که روی دستمه رو دوست دارم و برام معنی داره! حتی پیش خودم فکر کردم می‌شد زودتر امتحانش کنم و نترسم. چیزی دیگه‌ای که جدای از اینها برام اهمیت داشت اون خارج شدن از اون حریم امن خودم بود و اینکه به خودم بگم ۴۰ سالگی هم برای به دست آوردن و رسیدن به چیزایی که دوستش دارم خیلی دیر نیست. شاید به نظر خیلیا مسخره به نظر بیاد اما فکر کردم در آینده می‌تونم بگم ۴۰ سالگی برای من چه سن خوب و هیجان‌انگیزی بوده، چقدر به چیزهایی که دوست داشتم رسیدم و چقدر تلاش کردم خود خودم باشم…

 

 

عکس تزئینی و از اینجا

تگ ها: