تجربهی من یکسال بعد از کرونا
از همون هفتههای اول کرونا همینجا تو وبلاگم در موردش نوشته بودم، حالا حداقل بیشتر از دو هفتهست که تو ایالت ما خبری از ویروس نیست، یه جورایی از مدتها قبل زندگی به حالت نرمال برگشته، خیلیها معتقدن که دولت عملکرد خوبی داشته و خب خیلی از افراد هم منتقد جدی بستن مرزها برای مدت طولانی و پروسه واکسن زدن در استرالیا هستند.
راستش حالا که برمیگردم عقب انگار مثل یه جور خوابه، اون هفتههای شروع کرونا که قرار شد از خونه کار کنیم و بعدا محدودیتهای تردد، هنوز هم بعد از یکسال وقتی به مرکز خرید نزدیک خونه میرم یاد اولین هفته شروع کرونا میافتم، اون حجم جمعیتی که به وضوح ترسیده بودن و به سوپرمارکتها هجوم برده بودند، اینها احتمالا جزء خاطراتیه که بعدها برای دخترم تعریف بکنم (و شاید حوصلهش رو سر ببرم).
اون اوایل همه چیز در پردهی ابهام بود، اینکه وضعیت کاری و مارکت به چه صورتی پیش میآد، تا چند ماه آینده هنوز میتونیم شغل خودمون رو داشته باشیم یا شرکتها باید فکری بکنند؟ راستش به اون روزهای قرنطینه و اینکه نمیتونستیم دوستان و نزدیکامون رو ببینیم فکر میکنم چه روزهای عجیبی بود! شاید دیگه و حالا حالاها طاقت تکرار دوبارهی اون ماجراها رو نداشته باشم.
مدتی پیش داشتم به همهی اون روزها فکر میکردم، نیمهی پر لیوان این بود که برای شخص من، روزهای بدی نبود. فرصت بیشتری داشتم که در کنار خانواده و دخترم باشم. گاهی روزها دست دخترم رو میگرفتم و باهم میرفتیم حوالی خونه پیادهروی میکردیم. الان که بهش نگاه میکنم فکر میکنم مگه چند بار ممکنه چنین چیزی تکرار بشه و این همه فرصت باهم بودن برای آدم فراهم بشه؟ از طرفی من برای فرار از افسرده نشدن برای خودم برنامه جدی و روتین گذاشته بودم. تقریبا هر روز هفته در حال یادگرفتن بودم، نتیجهی ماجرا این بود که تو سال ۲۰۲۰ دو تا مدرک خوب و معتبر درباره کارم گرفتم که اینو میتونم تو لیست achievement های سال قبلم بگذارم.
سال قبل همین روزها، وقتی بین کار لازم بود بزنیم بیرون و کمی پیادهروی کنیم…
تو همین سال سراغ دوچرخهسواری و ورزش کردن رفتم، چیزی که حالا و به صورت خیلی جدی ادامه داره و خیلی بابتش خوشحالم! برای من که ممکن بودم تحرکم مسیر پیادهروی خونه ما مترو باشه، حالا توی هفته بیشتر از ۱۰۰ کیلومتر دوچرخه سواری میکنم و هر روز باشگاه میرم. اینها بعد از کرونا به روتین زندگی من اضافه شده!
از طرفی حالا با تجربهی بیشتر از یکساله کرونا، شرکتها تونستن این مفهوم کار از خونه رو بیشتر از پیش هندل کنند، خیلیها از جمله شرکتی که من براشون کار میکنم به این نتیجه رسیدن که چه بسا کار کردن از خونه بازدهی بیشتری براشون داره و در نتیجه تو شرایط عادی هم قرار نیست بیشتر از یک روز به محل کار بریم!
خلاصهی ماجرا اینکه علیرغم اینکه هنوز از دست کرونا به صورت کامل خلاص نشدیم اما شاید یه جورایی زندگی باهاش رو یاد گرفتیم. من هر از گاهی به دورهی کرونا فکر میکنم، اینکه چی کار کردم؟ چی ازش یاد گرفتم؟ چی توی این دوران به دست آوردم. دلم میخواست که این هفته کمی در موردش بنویسم.
همچنان امیدوارم که روزی از دستش برای همیشه خلاص بشیم و مرزهای استرالیا هم باز بشه تا امکان رفت و آمد مثل قبل فراهم بشه!