در ادامه مبحث کار در استرالیا
شاید تو شرایط کرونایی این روزها از کار نوشتن کمی سخت باشه، ولی بالاخره قرار نیست که تا آخر این شکلی باشه، تصمیم گرفتم در ادامه این پست باز هم در مورد تجربهی کار گرفتن در استرالیا بنویسم.
چند هفتهی پیش یه Recruiter باهام تماس گرفت، از اونجایی که تو مقطع فعلی از کار و شرایطم راضی بودم در نتیجه دنبال کار نمیگشتم و خیلی هم تمایلی به تغییر نداشتم در نتیجه نمیخواستم وقت زیادی برای Recruiter و مصاحبه بگذارم (میدونم خیلی تصمیم درستی نیست ولی شرایط کلی من اینطوری ایجاب میکرد) در هر حال یه کمی از شرایط کارم گفتم و گفتم اگه تو یه شرکت بزرگ با شرایطی که میخوام کار مناسبی داشتی باهام تماس بگیر؛ حقوق درخواستی رو هم رقم قابل توجهی بالاتر از چیزی که در حال حاضر میگیرم گفتم. (البته این رقم خارج از range مارکت نبود و به قولی پرت و پلا نگفتم!) در هر حال بدون اینکه من پیگیری کنم و اصلا یادم باشه بعد از دو سه روزی باهام تماس گرفت و گفت فلان شرکت با مبلغی که گفتی مشکلی ندارن و میخوام قرار مصاحبه اول رو بگذارم.
کاری ندارم که مصاحبه اول رو یکبار به تعویق انداختم و عملا بعد از دو هفته به سمت محل مصاحبه حرکت کردم. این بار و با توجه به اینکه پشتم گرم بود خیلی با اعتماد به نفس برخورد کردم؛ از قبل Job description رو نگاه کردم، در مورد شرکت اطلاعات کلی پیدا کردم که تو چند جای مصاحبه خیلی به درد خورد. شرایط و جایی که من کار میکنم مصاحبه رو به سمتی برد که مطمئن بودم راضی هستند و با من تماس میگیرند. مصاحبه اول حدود یک ساعتی طول کشید و ترکیبی از سوالات تکنیکال و رفتاری بود؛ مدیر اصلی تیم جزء تیم مصاحبه کننده بود. راستش بعد از ترک محل حس کردم بدم نمیآد که کار جدید رو تجربه کنم.
همون روز Recruiter باهام تماس گرفت و میخواست بدونه مصاحبه چطوری پیش رفته، چه سوالاتی پرسیدند و خودم در مورد کار و مصاحبه چی فکر میکنم (این Recruiterها حقیقتا موجودات عجیبی هستند، اصولا خودشون اطلاعات زیادی ندارند و همش میخوان کنجکاوی کنند!)
حدود یک هفتهی بعد، Recruiter باهام تماس گرفت و گفت مصاحبهی اول خوب بوده و به مرحلهی بعدی رفتم، منتظر تماس برای confirm کردن زمان و جزئیات باشم. حدود ده روز بعدی تماس گرفتند، لیست نفرات مصاحبه کننده و جزئیات را فرستادند (یک نفر از HR و مدیربزرگ تیم که عنوانش Head … بود) حدود سه- چهار هفته بعد از مصاحبه اول شال و کلاه کردم و راهی مصاحبه شدم، نفرات مصاحبه کننده یک نفر استرالیایی و یک ایریش بودند و این بار حدود یک ساعت در مورد شرایط کار و اینکه در موقعیتهای مختلف چه کاری باید انجام بدهم صحبت کردیم. فکر میکنم مصاحبه دوم با اینکه ابدا تکنیکال نبود اما به مراتب سختتر از مصاحبهی اول بود. اما باز هم در انتهای مصاحبه مطمئن بودم که خوششون اومده و به احتمال زیاد باید منتظر گرفتن آفر باشم.
این بار بر خلاف کار اول، خیلی سوال پرسیدم در مورد بیزینس، در مورد تیمی که قراره باهاش کار کنم و اینکه باید چه کاری انجام بدهم. لازمه On call باشم و چه benefit هایی توی کار خواهم داشت؟ از اونجایی که تو کار فعلی یک روز از خونه کار میکنم این مورد رو هم اعلام کردم و گفتم با توجه به شرایطم لازم دارم یک روز از خونه کار کنم که اونها گفتن مشکلی نیست و در حال حاضر بعضی دیگر از افراد تیم هم همچین وضعیتی دارند.
توی هفتهی بعد برای خودم یه جدول درست کردم و به این فکر کردم مزایای و معایب کار جاری با کار جدید چیه؟ کدومشون میچربه؟ تو فکر این بودم که با مدیر خودم صحبت کنم و بتونم امتیاز خوبی بگیرم و اگه شرایطش نبود آفر شرکت جدید رو قبول کنم.
تا اینکه بعد از یکی دو هفته Recruiter تماس گرفت و گفت همه چی خیلی خوب پیش رفته اما با توجه به کرونا و وضعیت بیزینس Hiring manager فعلا همه پوزیشنها رو hold کرده و تصمیم ندارند که تیم رو توسعه بدهند. راستش با وجود شروع کرونا (که هنوز اینقدرها جدی نشده بود) خودمم کمی دو به شک بودم که باید چی کار کنم؟ اما این مصاحبه خیلی تجربه خوبی بود، از طرفی از اینکه به نوعی به ثمر رسیده بود حس خوبی داشتم.
با توجه به پست قبلی که در مورد کار پیدا کردن نوشته بودم، خواستم این تجربه رو هم به اشتراک بگذارم که بعد از چند سال سابقه لوکال داشتن شرایط به مراتب بهتر از قبل میشه و چالشهایی که داشتیم عوض میشوند.