رفتن

مدیرمون استعفا داد و رفت؛ همون روز آخر یکی از اعضای تیم رفت براش یه چیزی از طرف کل تیم خرید، ظهر باهاش رفتیم ناهار خوردیم، بعد از ظهر خیلی معمولی لپتاپ و وسایل دیگه رو گذاشت روی میزش، با مدیر بزرگ یه گپ کوتاه چند دقیقه‌ای زد، باهاش دست دادیم، خداحافظی؛ آرزوی موفقیت و تمام؛ به همین سادگی!

گفته بودم اینجا آدمها تو محیط کار خیلی درگیر احساسات نمی‌شن؛ شاید تو ایران خودمون هم همین باشه، یعنی درستش همینه، مدیر بزرگتر یه ایمیل واسه تیم فرستاد باز هم به همین سادگی! خبری از مراسم تودیع و حتی جمع کردن تیم و حرف زدن از مدیر سابق هم نبود.

این روز از این بابت نوشتم که باید پوستمون کلفت باشه، اگه از جایی به هر دلیل رفتیم، ذهنمون در گیر چیزی نباشه. خود مدیر سابق خیلی ریلکس و راحت بود، مطمئنم هیچ ناراحتی و نگرانی از رفتن نداشت!