مدیریت بحران تمرین میخواهد
یادآوری- قبل از شروع این نوشته میخوام یادآوری کنم که هیچجایی بهشت برین و بدون نقص نیست و طبعا چیزهایی که مینویسم مثل سایر مطالب این وبلاگ تنها بر اساس تجربهی من در یک مقطع زمانی مشخصه؛ ممکنه تجربهی شما در ایران و یا هر جای دیگه متفاوت باشه.
اولین بار توی محل کار از همهی پرسنل خواستن هر چه سریعتر به ترتیب ساختمون رو تخلیه کنند چیزی که اینجا همه تحت عنوان Fire Evacuation میشناسنش، راستش کمی متعجب شدم، مثل خیلی از آریایی دیگه یه کمی هم فکر کردم چه مسخره! چقدر قضیه رو جدی برگزار میکنند.
بعدها متوجه شدم که این جزء روتین برنامه اکثر جاهاست و بیشتر شرکتها و ساختمونهای بزرگ برنامه مشابه دارند، بچهها خیلی زودتر تو محیط های آموزشی با اینکه چی کارباید بکنند آشنا میشن و نه تنها مسخره نیست که خیلی لازم و مهمه! برنامه اینجوریه که برای تخلیه اضطراری آماده میشن؛ یعنی اگه اتفاقی بیفته همه بدونن چی کار باید کرد، از کجا باید خارج شد؛ تو این زمان آسانسور کار نمیکنه و همه افراد ساختمون به محوطهی باز نزدیکی میروند. معمولا نفرات داوطلب که دوره کوتاه مدتی رو گذروندن در این نقل و انتقال همکاری میکنند.
شاید مثل من براتون جالب باشه اگه بدونید مدیرعامل اصلی شرکت (که بر اساس بیزینس یکی از پولدارترینها محسوب میشه) تمام طبقات رو مثل بقیه پایین اومد؛ حداقل بر اساس ذهنیت ما نگفت من جلسه دارم، من سنم زیاده، من بلدم و از این دست صحبتها! چیزی که واقعا توی فرهنگ کاری و زندگی استرالیا دوست دارم.
همه اینها رو گفتم که این برنامه روتین حتی در مهد کودکها هم اجرا میشه. قبل از این اتفاقات از مهدکودک دخترمون ایمیل گرفتیم با کلی اطلاعات و مستندات؛ اینکه قراره چی کار کنند؛ از کدوم مسیر حرکت کنند و به ازای هر بچه (بر اساس سن بچهها) چند نفر Educator قراره این مساله رو هندل کنند. بیشتر برام جالب بود که برای بچههای سه سال به بالا هفتهی قبل این موضوع رو روی وایتبرد به صورت ساده تشریح کرده بودند، یکی از بچهها پرسیده بود واسه جوجههای جلوی در ورودی که برای آشنایی بچهها آوردن چه اتفاقی میافته؟ روی وایتبرد توضیح داده بودن فلان نفر قراره اونا رو هم از محوطه خارج کنه؛ این هم جدی و با برنامه!
خب وقتی همه اینها رو کنار هم میگذارم از اینکه یکسری روتین و برنامه دارند خوشحال میشم؛ اینکه تلاش بر اینه که اگه اتفاقی افتاد کمتر غافلگیر بشوند. این رو مقایسه کنید با من که با اون همه سال در گیر و زندگی تو جامعه ایرانی، هیچ وقت چنین چیزهایی رو تجربه نکرده بودم.
حالا و خصوصا تو این شرایط باز هم به این نتیجه میرسم که اینها بر خلاف مملکت ما، چقدر مدیریت بحران رو بلد هستن، چقدر روی این موضوع کار کردند و شاید هم برای همینه که تو مقاطع بحران، خیلی بهتر اوضاع رو کنترل میکنند.