چرا حال و حوصله نداریم؟

یه وقتهایی که خیلی حال و حوصله ندارم و به اصطلاح بی‌حوصله‌ام از خودم می‌پرسم «مشکل کجاست؟ از چی ناراحتی» بعضی وقتها جواب خیلی درستی ندارم، یعنی اگه بخوام جواب درست‌تری بدهم بیشتر وقتها جواب خاصی ندارم! برای همین چند هفته‌ی پیش تصمیم گرفتم که mood خودم رو لاگ کنم، برای همین هم گشتم و اپلیکیشن Moodflow رو روی گوشیم نصب کردم.

تمام کاری که می‌کنم قبل از خواب حدود کمتر از یک یا دو دقیقه در مورد وضعیت و mood اون روزم رو توی اپلیکیشن ثبت می‌کنم. همین نسخه رایگان هم اطلاعات جالبی در اختیارمون قرار می‌ده، خیلی راحت tagهای دیگه مثل ورزش، وقت گذراندن با دوستان و دهها مورد دیگه رو هم می‌تونید ثبت کنید و یا به انتخاب خودتون به اپلیکیشن اضافه کنید. گفته بودم که من همش در حال نوشتن و ثبت وقایع هستم! گمونم تو زندگی قبلی کاتبی، میرزا بنویسی چیزی بودم. بگذریم!

اما مثلا من وقتی نمودار و اطلاعات مربوط به ماه ژانویه رو نگاه می‌کنم می‌بینم اگر چه خیلی بالا و به قولی top نبودم اما به صورت میانگین بالاتر از حد نرمال بودم و به قولی بیشتر روزها «خوب» بودم!

 

به طور اتفاقی یکی از دوستان کتاب Overcoming mood Swings رو معرفی کرد، هنوز کتاب رو تموم نکردم و بخش زیادی از کتاب مونده اما تا اینجای کار چیز جالبی که دستگیرم شده اینه که تا حدودی این بالا و پایین رفتن mood در آدمها طبیعیه، مثل خیلی چیزهای دیگه زندگی و روزمره‌مون که سیکل داره این هم می‌تونه بالا و پایین داشته باشه اما اگر این روال خیلی زیادی بالا و پایین داشت و یا مدت خیلی طولانی اون پایین‌ها بودیم شاید احتیاج به دیدن یک متخصص و درمان از طرق مختلف مثل CBT داشته باشیم.

تو بخش دیگری از کتاب هم همین کاری که من قبل از خوندن کتاب انجام دادم رو توصیه می‌کنه، اینکه حال و روزمون رو به ترتیبی ثبت کنیم و مهمتر از اون به این فکر کنیم که چه چیزی منجر به «خوب یا بد» بودن حالمون داشته، خیلی وقتها این تغییر مود نتیجه‌ی یه اتفاق و یا رخدادی بودی که ذهن ما رو به خودش درگیر کرده و باعث شده حالمون تغییر کنه.
برای هم من اصولا تو همون چند دقیقه قبل خواب کمی تلاش می‌کنم کمی به این فکر ‌کنم که چه اتفاق‌هایی افتاده؟ چرا امروز حالم گرفته بود؟ و اگر شد نتایجی رو که گرفتم با همون Tag ها توی اپلیکیشن Moodflow ثبت کنم.

چیزی که شاید تو این کمتر از دو ماه متوجه شدم، فکر کردم که بعضی مکالمه‌ها و بعضی آدمها می‌تونن توی حال و مود پایین من تاثیر داشته باشند. چیزهایی که شاید بشه بهش روابط سمی یا toxic relationship می‌گن. آدمهایی که شاید باید روابط‌ مون رو باهاشون کم و یا محدود کنم. گاهی تو بخشی از چیزی که قبلا توضیح داده بودم برای خودم می‌نویسم چرا امروز در جواب فلانی اینو نگفتم؟ یا چرا چنین کار رو نکردم؟

یک چیز دیگه‌ای که در مورد خودم فهمیدم چقدر فعالیت بدنی و ورزش توی حال و روزم تاثیر داره، خیلی روزهایی که حال خوبی ندارم وقتی سوار دوچرخه می‌شم و رکاب می‌زنم موقع برگشتن حس می‌کنم چقدر بهترم! نمی‌دونم شاید گذشته از فعالیت بدنی، اینکه مدت زمانی رو می‌تونم با خودم خلوت کنم و فکر کنم هم توی حال و روزم موثره، این با خود بودن وقتی که رکاب می‌زنم یا ورزش می‌کنم با اون با خود بودنی که توی کافه می‌شینم و آدمها رو نگاه می‌کنم فرق می‌کنه!

 

 

حالا فعلا خیلی زوده، باید کتاب رو تموم کنم این روند ثبت مود روزانه رو هم ادامه بدهم، شاید بعدا بتونم تجربه بیشتری رو باهاتون به اشتراک بگذارم…