چرا می‌نویسم؟

حالا به جز اینکه من آدم نوشتن هستم و اینجوری ذهنم رو آروم می‌کنم دلایل دیگه‌ای هم برای نوشتن دارم، من خیلی چیزهای روزمره رو از روی عادت ثبت می‌کنم، این «ثبت» تو سالهای اخیر تبدیل به نسخه دیجیتالی شده، خیلی چیزها توی همین وبلاگ، خیلی چیزها توی Google Keep و تو یک سال اخیر Day One .
چیزهایی که من تقریبا و به صورت مرتب برای خودم می‌نویسم اینها هستند، جلوی هر کدوم لینک اینکه از چه ابزارهایی برای ثبت اینها استفاده می‌کنم رو هم اضافه می‌کنم.

  • • روزمرگی‌ها در قالب Journal +
    • برنامه کارهای روزانه ToDoList +
    • ثبت حال و هوا و mood هر روزم +
    • رکورد ورزش {این جدا از چیزیه که ساعتم ثبت می‌کنه}
    • تجربه‌هایی که در کار و زندگی روزمره دارم {همینجا و در همین وبلاگ!}

امروز بیشتر می‌خوام از این بنویسم که چرا فکر می‌کنم نوشتن خوبه و لازم داریم خیلی چیزها رو بنویسم. اینها بر اساس تجربه‌ی خودمه و نمی‌دونم لزوما برای همه آدمها کار بکنه یا نه…

 

چرا باید بنویسیم؟

الف- اولین مورد اینکه ما در خیلی موارد زیادی به حافظه خودمون اطمینان داریم ولی واقعیت اینه خیلی چیزها رو فراموش می‌کنیم. گاهی لازم داریم به یه چیزهایی برگردیم، اونها رو مرور کنیم، حتی اونها رو باهم مقایسه کنیم ولی عملا رکورد درست و درمونی برای خودمون نداریم یک نمونه از کتاب آخری که دارم می‌خونم رو مثال می‌زنم (هر چند که این کتاب خوندم داره خیلی کند پیش می‌ره Overcoming mood swings) تو همین کتاب هم توصیه می‌کنه مود و حال روزانه خودتون و بالا و پایین‌ها روحی‌تون رو ثبت کنید تا بتونید با مقایسه اون بدونید چه روزهایی حالتون خوب بوده و چه روزهایی بالا و پایین داشتید و دلیل این بالا و پایین‌ها چیه، الان بعد از حدود شش ماه که من این کار رو به روتین هر شب خودم اضافه کردم با تقریب خوبی خیلی وقت‌ها می‌دونم چرا حالم خوب نیست و در خیلی موارد هم می‌دونم مشکل کجاست و باید چی کار کنم. شاید براتون عجیب باشه اما با ثبت همین چیزهای کوچیک و هر روزه چیزهای جالبی از وضعیت و حال و هوای خودتون دستتون می‌آد!

ب- من هر شب برای خودم اتفاق‌های اون روز رو مختصر می‌نویسم، شاید ۵ دقیقه قبل از خواب وقتم رو می‌گیره، خیلی وقتها توی Journal روزانه برای خودم چیزهایی می‌نویسم که شاید «هدف» باشه، مثلا برای خودم می‌نویسم اگه دنبال پروموشن توی کارت هستی باید از همین حالا شروع کنی، با خودت فکر کن باید از کجا شروع کنی، گیر کار کجاست. یکبار چند هفته‌ی پیش برای خودم نوشتم «حالا خیلی برای خودت سخت نگیر، خیلی روتین زندگیت تغییر کرده، با خودت مهربون باش» انگاری وقتی یه چیزی رو برای خودت می‌نویسی بیشتر بهش پایبند هستی، شاید هم تو ضمیر ناخداگاه بیشتر بهش فکر می‌کنی. تو همین مورد اول وقتی در مورد پروموشن و ارتقا شغلی نوشتم، هفته‌ی بعدش Task جدیدی رو توی ToDoList اضافه کردم و چند روز بعد با یه Mentor تو شرکت در موردش حرف زدم، حالا می‌دونم که برای خودم پلنی دارم و حداقل برای رسیدن بهش تلاش می‌کنم! از نظر من همین یادداشت کردن یعنی اولین قدم.

ج- یکی از کارهایی که با نوشتن می‌شه انجام داد «مقایسه» و «حرکت رو به جلوست» وقتی ما ندونیم چی بودیم، چی کار کردیم چطوری قراره که روند پیشرفت خودمون رو بسنجیم؟ چه معیاری داریم که بدونیم توی مسیر درست هستیم یا نه؟ یک مثال بزنم من حدود یکی دو سال باشگاه می‌رفتم و این باشگاه رفتن برام روتین شده بود، تلاش خودمم رو هم انجام می‌دادم ولی خیلی راضی نبودم، یعنی تغییری نمی‌دیدم. تا اینکه یه Personal Trainer گرفتم و شاید ده پونزده جلسه باهام کار کرد. به جز مساله تکنیکی و اینکه چی کار کنم یه کار جالبی رو بهم یاد داد، یه فایل Excel باهام شر کرد و ازم خواست هر هفته بنویسم روی هر دستگاه چقدر وزنه می‌زنم. برای خودم جالب بود وقتی یادم نبود مثلا شش ماه پیش چقدر می‌تونستم وزنه بزنم؟ بعد از اون هر دو هفته یکبار رکوردهام رو ثبت کردم و این کار رو برای خودم ادامه دارم، جالبه که الان می‌بینم عدد ۳۵ به عدد ۵۵ رسیده، حالا می‌دونم که مثلا هر دو ماه یکبار باید تلاش کنم که اون عدد رو بالاتر ببرم نه اینکه فقط یک کار تکراری رو انجام بدهم.

 

د- باز هم ToDoList و پلن‌های هفتگی و روزانه که خیلی همینجا تو این وبلاگ در موردش نوشتم. هم باعث می‌شه کارهای مختلف رو تو روزمرگی‌های زندگی فراموش نکنم و همین اینکه برای خودم روتین و برنامه داشته باشم. مثلا روزهای کاری باشگاه و دوچرخه‌سواری، گوش کردن به پادکست، چکاپ‌های دوره‌ای تا همین وبلاگ نوشتن همه توی برنامه هفتگی منه که خیلی سعی می‌کنم بهش متعهد باشم. یعنی اصولا من بدون این ToDoList احساس می‌کنم روزم مفید نیست و سردرگمم.

 

اینها چیزهایی بود که دوست داشتم از نوشتن و چرا می‌نویسم باهاتون به اشتراک بگذارم :‌)