دغدغه‌های مهاجرت از زمان اقدام تا گرفتن ویزا و زندگی

در حین مهاجرت، یا حتی اگه دقیقتر بگم از زمانی که برای مهاجرت اقدام می‌کنیم دغدغه‌هامون (مثل خیلی چیزای دیگه توی زندگی) مدام تغییر می‌کنن. 
– وقتی درگیر پروسه مهاجرت هستیم هی فکر می‌کنیم این آیلتس لعنتی مهمترین و سخت‌ترین کار دنیاست.
 
– بعد از گرفتن آیلتس و وقتی تو حین پروسه مهاجرت هستیم هی نگران این هستیم که پروسه مهاجرت چطوری پیش می‌ره؟ اسس می‌شیم؟ امتیاز لازم رو می‌گیریم؟ مدارکمون درسته؟ می‌شه اسپانسر بگیریم؟ اسممون از توی این لیست کذایی در می‌آد؟ کیس آفیسر جواب می‌ده؟ می‌شه؟ ویزا می‌دهن آخر؟
 
– وقتی که بعد مدتها تلاش و بدو بدو ویزا می‌گیریم؛ برای چند ساعتی روی زمین نیستیم. بعدش یه استرسی وجود آدم رو می‌گیره، فکر می‌کنه اووو
حالا باید چی کار کنیم؟ کشور جدید، فرهنگ جدید، کار، پول و هزار تا علامت سوال.
 
– هواپیما توی کشور جدید روی زمین می‌شینه، بعد مدتی که جت‌لگی خوب می‌شه؛ احتمالا همه‌ی دغدغه می‌شه اینکه بتونیم یه جایی بگیریم. یه چار دیواری که اسمش خونه باشه. توقعمون معمولا خیلی هم زیاد نیست. یه آپارتمان کوچیک، بعضیا حتی یه خونه مشترک. ولی سخته! هیستوری نداریم، قبض برق و گاز قبلی، حساب بانکی، فیش حقوقی؛ هیچی!  
 
– بالاخره خونه می‌گیریم، توش رو با وسایل اولیه و مایحتاج زندگی پر می‌کنیم. بعد هی دنبال کار می‌گردیم، پول! همون هرم لعنتی مازلو! اپلای می‌کنی، جواب نمی‌دن، اپلای می‌کنی reject می‌کنن، اپلای می‌کنی توی مصاحبه رد می‌شی، اپلای می‌کنی، اپلای می‌کنی…..
 
– کار رو می‌گیری، حالا آفر داری. واسه‌ی کار اول خیلی هم خوبه، پکیج حقوق. {هنوز sms دوستی رو دارم که وقتی LinkedIn رو آپدیت کردم بهم گفت ایول کار رو گرفتی! خیلی هم کار خوبی گرفتی…} اوایلش مهم نیست. هر کاری! فقط کار کنی، پول در بیاری. ریال کثافت رو جای دلار خرج نکنی، بقیه‌ش چه اهمیتی داره؟ گور بابای همه چی! 
– می‌ری سر کار؛ چالش‌های جدید، آدمهای جدید، لهجه‌های جدید، دنیای جدید. هی فکر می‌کنی می‌شه بفهمم اینجا و اطرافم چی می‌گذره؟ می‌شه بهتر باشم؟
 
– کار عوض می‌کنی، کار بهتر، حقوق بهتر، به قول اینها Settle می‌شی. بعد فکر می‌کنی می‌شه یه خونه از خودم داشته باشم؟ سیتیزن باشیم و پاسپورت اوزی داشته باشم…
 
این چرخه گمونم هیچ وقت تموم شدنی نیست. از نگاهی بد هم نیست؛ چالش‌های جدید، یاد گرفتنهای هر روزه و جدید. از نگاه من زندگی به شدت در جریانه!
 واسه‌ی خیلی از این چیزهاست که گفتم دنیا بعد مهاجرت به دنیای بعد مهاجرت و قبل مهاجرت تقسیم می‌شه…