استارتاپها در ایران
منتشر شده در: آگوست 14, 2017
این مطلب رو خیلی وقت بود میخواستم بنویسم ولی در موردش مردد بودم که بنویسم یا نه؛ چطوری شروع کنم؟
تو ایران مدتهاست که بازار استارتاپها داغه؛ متاسفانه خیلی از چیزایی که میبینیم و اسمشون رو شنیدیم اسمشون اصلا استارتاپ نیست و شاید در بهترین حالت میشه به عنوان یک کسب و کار اینترنتی ازشون اسم برد. از طرفی یه سری شرکتها و گروههایی هم توی ایران برنامههای مختلفی برای استارتاپها دارن از سخنرانی و همایش تا چطور موفق باشیم و چطوری سرمایهگذار بگیریم، تبلیغات مختلف از روی اپلیکیشن تا روی وبسایتهای مختلف و مربی (که این آخری رو میگن mentor که احتمالا با کلاستر هم به نظر برسه!!) و الباقی ماجرا!
نمیدونم درسته این طوری بگم یا نه؛ اما ظاهرا یکسری افراد و شرکتها خیلی بیشتر از استارتاپها از صاحبان ایده (و بعضا آدمهایی که قراره زود پولدار بشن) پول در میآرن!
توی خیلی از سایتهای این گروهها و شرکتها که نگاه کردم مثالهایی در مورد اسنپ، دیجیکالا،زودفود و چند تا مورد مشخص دیگه هست. چیزی که میخوام اضافه کنم صاحبان همهی این بیزینسها خیلی روی کارشون زحمت کشیدن، هزینه کردن، در موردش فکر کردن و هزار تا مورد دیگه؛ ولی یه اما بزرگی این وسط هست؛ این که بیشتر اینها کپی بیزینسهای دیگه هستن که قبلا تو بقیه جاهای دنیا پیاده سازی شدن که بر اساس شرایطی که تو ایران حاکم بوده اینها بیزینس خودشون رو توی ایران راه انداختن و کار هم گرفته؛ اگر امثال آمازون توی ایران فعالیت میکرد چند درصد امکان موفقیت دیجیکالا وجود داشت؟ اگر Uber به ایران هم میرسید جایی برای اسنپ بود؟ {در مورد این خیلی حرف و حدیث هست که واقعا میشه بهشون گفت استارتاپ یا نه؟{
اینها رو به کنار بذاریم؛ همون طور که گفتم قطعا صاحبان این بیزینسها آدمهای زرنگ و خلاقی بودن که اومدن و یک چیزی رو الگو قرار دادن، اون رو بر اساس شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ایران تغییر دادن و حالا یک بیزینس موفقی رو راه انداختن.
اما وقتی به لیست به اصلاح mentorهای یکی از همین سایتها نگاه میکردم آقا یا خانوم مربی خودش سابقه خیلی مشخص و پررنگی نداره، چرا باید فکر کنیم که یک نفر که بر فرض اینکه حتی تونسته یه کاسبی خوبی برای خودش درست کنه لزوما میتونه مربی خوبی باشه و نظر کارشناسی داشته باشه؟ تازه اینکه خود فرد دستی توی آتیش داشته باشه نمونه خوبیه! خیلی از افراد همین سابقه رو هم توی کارنامهشون ندارن.
مربی با تجربه عملی ناموفق
یک نمونه دیگه؛ یه همکاری خیلی سال پیش به واحد فروش شرکتی که من کار میکردم اومد، بر اساس تجربه و شرایط اون زمان همین آقا در قامت مدیر فروش اصلا موفق نبود و در نهایت هم از مجموعه بیرون رفت. حالا یکی از کارهایی که ایشون میکنه ظاهرا تدریس و تالیف و کمک به بیزینسهای مختلفه؛ جالب اینکه همون برندی که مدیرفروشش بود و موفق زیادی رو هم نداشت توی سوابق کاری موفق و جاهایی که باهاشون کار کردن گذاشتن! نمیدونم چطوریه درست یا غلط بعضی از افراد میتونن حرفای خوبی بزنن، در بهترین حالت سخنران خوبی باشن ولی وقتی فرمون رو دست خودشون بدین نتیجه خوبی هم به دست نمیآد!
.
این من رو یاد یه سری سخنرانیهایی که زمانی تو ایران باب بود میاندازه، سخنرانی تحت عنوان چیزایی مثل چطور در زندگی پولدار باشیم؟ همین همیشه وقتی پوستر چنین سخنرانیها و همایشهایی رو میدیدم فکر میکردم چرا یه نفر باید بیاد فریاد بزنه چطوری پولدار باشیم؟ خب برادر من اگه تو میتونستی خودت پولدار میشدی!
.
خلاصه اینکه اگه تو فکر یاد گرفتن و مربی و استارتاپ هستید، کمی به بکگراند واقعی افراد توجه کنید. لزوما پول دادن و پرداخت کردن دلیل اینکه میتونید یاد بگیرید نیستید!
.
عکس از اینجا