روزمرگی از محل کار
منتشر شده در: آگوست 8, 2017
توی ایران کارم طوری بود که به هر جایی سرک میکشیدم، طبعا چیزایی که مورد علاقه شخصیم بود بیشتر توی اولویتهام بود، این طور کارها با روحیهم بیشتر سازگاره تا مدل کارهای تکنیکال صرف که فقط باید پای کامپیوترم بشینم!
تو استرالیا و حداقل در مورد شرکتهای بزرگ کارها بیشتر تخصصیه؛ یعنی باید بدونی که دقیقا چی کاره هستی! بعضی از titleهای شغلی رو اگه بگم
شاید خندهتون بگیره؛ بیشتر انتظار دارن به عنوان یک نیروی حرفهای توی حوزه خودت عمیق باشی؛ اینکه در مورد هر چیزی کاری کرده باشی شاید نه تنها مثبت نباشه بلکه یه طوری هم براشون مبهم باشه که چرا این شاخه و اون شاخه پریدی. برای همین هم باید رزومهی کاری و لینکدین رو به یک سمت هدایت کرد.
شاید خندهتون بگیره؛ بیشتر انتظار دارن به عنوان یک نیروی حرفهای توی حوزه خودت عمیق باشی؛ اینکه در مورد هر چیزی کاری کرده باشی شاید نه تنها مثبت نباشه بلکه یه طوری هم براشون مبهم باشه که چرا این شاخه و اون شاخه پریدی. برای همین هم باید رزومهی کاری و لینکدین رو به یک سمت هدایت کرد.
بگذریم! هدف از نوشتن این بود که توی جلسه با مدیرم ازش خواستم یه بخشی از کاری که روی هوا مونده رو هم من انجام بدم، بهم گفت باید با فلان تیم و فلان نفرات صحبت کنه و تو جلسه بعدی بهم میگه نتیجهی کار چیه. یه طوری از یکنواختی کار حوصلهم سر رفته…
چی بگم یا سیاسی کاری دنیای کارمندی:
خیلی از قبل با خودم کلنجار رفتم که چی بگم، چطوری بگم. میدونید باید خیلی جانب احتیاط رو نگه داشت که اول طرف فکر نکنه خب برای چی؟ بیکاری خودت؟ یعنی یه طور نا محسوسی یه منتی هم بذاریم سرشون و به قول خودشون بگیم Challenge جدیده و خودم رو راغب نشون بدم. یعنی یه سیاسی کاریهایی تو هر شرکتی هست که باید بهش دقت کرد!
.
شاید به زودی بیشتر از محیط کار نوشتم، اینکه فرق کار با ایران چیه و چرا فرهنگ کاری اینجا با چیزی که ما یاد گرفتیم متفاوته!