آنچه به عنوان یک مهاجر باید بدانیم

تو خیلی از وبلاگ‌ها که می‌چرخیم در مورد خرید، بعضی رفتارها و تجربه‌هایی که مهاجران داشتن مطالب مختلفی می‌‌دیدم. از نظر من بعد از settlement (یا به قولی اسکان اولیه) یه چیزی که ممکنه احساس خلاء کنیم اینه از خیلی چیزای اینجا بی‌اطلاع هستیم؛ شاید این به نوعی مرحله چندم مشکلاتی باشه که توی مملکت جدید خواهیم داشت.
دلیل اصلی این داستان به خاطر اینکه اینجا نبودیم که ببینیم و تجربه‌ش کنیم. این می‌تونه از اتفاق‌های اجتماعی معمول تا انتخابات و نخست‌وزیر و حتی برنامه‌های تلویزیونی باشه
.

از محمد خاتمی تا باب!

به عنوان نمونه تو ایران اگه یکی از محمد خاتمی چیزی می‌گفت، یه نفر تو سن و سال من هزار تا داستان و ماجرا داشت که تعریف کنه، اینجا مدتی پیش خبری منتشر شد که Bob Hawke عکسش روی آبجو اومده و خبرهایی حول این ماجرا +. حالا حساب کنید من فکر می‌کردم این آقای Bob کی هست اصلا؟ وقتی گوگل کردم دیدم تو سال 1929 نخست‌وزیر استرالیا بوده شاید اینو با سیاستمداران خودمون مقایسه کنید و بگید نخست‌وزیر، آبجو؟ بله اینجا آبجو یکی از فرهنگ‌های اصلی و جزء ارکان اصلی اوزی‌هاست. من خودم جرات مقایسه ندارم که بگم مگه می‌شه تو ایران فلانی فلان کار رو بکنه؟
از بحث منحرف نشم.
 
 
یا مورد دیگه چند وقت پیش با یه همکاری در مورد ملکه صحبت می‌کردم. اینجا بخش زیادی از خبرها در مورد ملکه انگلیس و خانواده سلطنتیه {شاید یکی از دلایلش دنباله‌رو بودن استرالیا از انگلستان و اینکه واقعا خبر خاصی تو این مملکت نیست و رسانه‌ها باید چیزی داشته باشن که روش مانور بدهن!} خلاصه‌ی داستان این همکارمون تعریف کرد که سال 1999 یک انتخاباتی توی استرالیا برگزار شده و مردم تصمیم گرفتن با همین سیستم ادامه‌ بدهن و Queen همچنان به عنوان ملکه در استرلیا هم شناخته بشه + نتیجه انتخابات خیلی جالب و نزدیک به همه. ولی خب فکر کنید ممکنه به عنوان یک مهاجر از چنین رخدادی بی‌خبر باشیم!
.

چرا باید به عنوان مهاجر بیشتر بدانیم؟

من خودم دوست ندارم تو جامعه‌یی باشم که ازش بی‌خبر باشم، دلم نمی‌خواد فکر کنم چه فرقی می‌کنه؟ و فکر کنم برم سرکار و برگردم و مشغول زندگی خودم باشم. خوبی ماجرا اینه که توی این دوره زمونه پیدا کردن این اطلاعات و فهمیدنش کار خیلی سخت و ناشدنی نیست. هر از گاهی سایتهای خبری و چیزایی که در موردش سوال دارم رو گوگل می‌کنم.

اینکه در مورد فرهنگ و پیشینه استرالیا {یا هر کشوری که توش زندگی می‌کنیم} اطلاعات داشته باشیم مساله کم اهمیتی نیست. توی پرانتز این
رو هم توضیح بدم که بخش خیلی کلی از این موارد تو اون آزمون سیتیزنشیپی هم هست اینکه به قول خودشون
Aussie values هستش و براشون هم اهمیت داره که در مورد کلیت ماجرا اطلاع داشته باشیم!

یک مطلب دیگه از ملکه که شاید بی‌ربط به موضوع بالا باشه:

این در دسترس بودن اطلاعات و اینکه رسانه‌ها خیلی تحت فشار سانسور نباشن خیلی جالبه! با همون همکارمون که حرف می‌زدم می‌گفت که Queen person نیستم، برای همین هم راحت می‌شد ازش یه سری چیزا رو سوال کنم و شاید حتی شوخی هم بکنیم!

شخصاهمیشه با قدرت دائمی از هر جنسی که انتخاب مردم نباشه مشکل داشتم. اینجا هم هزار تا از این داستان هر روز توی رسانه‌ها هست؛ اینکه ملکه چی کار کرد، چی می‌خوره؟ پرنس اومد استرالیا و فلان استقبال ازش شده، خب چرا؟ صرفا به دلیل اینکه توی خانواده سلطنتی به دنیا اومده و حتی خودش برای به دست آوردن این چیزها هیچ تلاشی نکرده؟ از سانسور نشدن اخبار و اطلاعات می‌گفتم، اینکه علیرغم همه‌ی این حرفها و قدرت رسانه‌ها امروز خوندم که Prince Philip بعد از هزار سال! بازنشسته شده تو این مقاله برخی از سوتی‌های مختلفی که طی پنجاه سال مرتکب شده رو نوشته، مثلا یه سالی توی استرالیا به ساکنین اصلی استرالیا (همون aboriginalها گفته شما هنوزم بهم نیزه پرتاب می‌کنید؟+) خب آخه پدر من بعد هشتاد سال سن و به عنوان همسر ملکه کنترل نداری چی می‌گی؟
 

 

 
جالبه اینکه می‌بینیم و می‌خونیم یک نفر در راس قدرت می‌تونه نقد بشه و خوبه بدونیم که با چشم بسته نباید کسی رو تحت هر عنوان و هر لقبی بت بکنیم و چشم بسته به‌به و تمجید کنیم. نقطه پایان ماجرا!