آدم نوشتن…
منتشر شده در: اکتبر 9, 2019
آدم نوشتنم، این حرف امروزم نیست بیشتر از ده دوازده سال وبلاگ مینوشتم، نوشتن ذهنم رو آروم و مرتب میکنه از طرفی دوست دارم که جربهها
و چیزایی که توی ذهنم هست با بقیه به اشتراک بگذارم. شاید برای کسی هم مفید بود.(کی میدونه؟!)
و چیزایی که توی ذهنم هست با بقیه به اشتراک بگذارم. شاید برای کسی هم مفید بود.(کی میدونه؟!)
اگه که این روزها کمتر مینویسم دلیلش اینه که زمان زیادی ندارم و دلیل مهمترش اینکه دغدغههام کمی شخصیتر شده و چیزایی که تو ذهنمه مطمئن نیستم که باید در موردش بنویسم یا ننویسم.
توی To DoList «نوشتن مطلب جدید وبلاگ» از هر هفته به هفته بعد موکول میشد. تصمیم گرفتم حتی اگه شده مطلب کوتاهی بنویسم.اصلا چطوره از این بنویسم الان چی توی ذهنم میگذره و شاید در موردش تو هفتههای بعدی بیشتر نوشتم. شاید نوشتن این مطلب باعث بشه یخ نوشتنم باز بشه و بتونم اینجا رو هر هفته آپدیت کنم.
– دغدغه والدین در مهاجرت: شاید اصلیترین چیزی که این روزها ذهنم رو مشغول کرده، از بیرون گود هم والد بودن (اون هم تو فاصله زیاد با جایی که همه آشنا و خانواده هستن) به خودی خود کار راحتی نیست. اما از اینجا و از وسط گود هزار تا فکر و خیال توی ذهنم دور میزنه…
– دوستی به زودی قراره مهمون ما باشه، از میون حرفهایی که زدیم تو ذهنم اومد لیستی از کارهای اولیهای که به عنوان یک تازه مهاجر میتونه بکنه اینجا بنویسم، از دغدغههایی که اون داره (و همهی ما زمانی داشتیم!)
– در مورد کار گرفتن در استرالیا که ظاهرا این روزها کمی سختتر از روزهای قبل شده!
– تو این مدت دو سه تا کتاب جدید خوندم؛ از اونجایی که حدود نیم ساعت برای خوندن وقت میگذارم گاهی تموم کردن کتاب اون طوری که انتظار دارم تموم نمیشه اما بهتر از هیچیه؛ الان مدتهاست که میخوام بیام و از چیزهایی که خوندم بنویسم.
– در مورد وکیلهای به اصطلاح مهاجرتی! و حرکاتی که بعضی از دوستانِ هموطن زدن!