چرا اکانت اینستاگرامم رو پاک کردم؟

قبلا فکر کنم در مورد نوتیفیکیشن‌ها و اعتیادی که به شبکه‌های اجتماعی پیدا می‌کنیم نوشته بودم، اینکه از نظر مغزی اصولا تحت کنترل خودمون نیست و دوست داریم هر از گاهی اپلیکیشن‌های مختلف رو باز کنیم و ببینیم دیگه چه خبره؟ عکس جدیدی نیست؟ کسی برامون کامنت نفرستاده؟
 
 
 
چرا اینستاگرام را حذف کردم؟
نمی‌دونم ماجرای غیر فعال کردن اینستاگرامم از کجا شروع شد؟ اینکه اینستاگرام هم به سرعت رفت به سمت فیس‌بوک شدن؟ اینکه گروهی شروع کردن به فیلسوف شدن و زیر عکس قصه نوشتن؟ از وقتی فهمیدم یه چیزی به اسم سلبریتی‌های اینستاگرام وجود داره؟ اینکه ایده crop کردن عکس حذف شد؟ اینکه بیشتر آدمها تلاش کردن به شوآف کردن خوشبختی؟ شاید روی این مورد آخری من بیش از حد حساسم و سخت‌گیری می‌کنم.
 
 
نمی‌دونم اما به زمانی حس کردم بیشتر عکس‌ها اون حس و حال عکاسی رو از دست دادن، در عوضش تلاش خیلی از ما این شده که نشون بدن الان کجای زندگی هستیم و الان چقدر بهمون خوش می‌گذره! خیلی دوست دارم که با دوستان خیلی نزدیکم در تماس باشم، اما تو اون مقطع حس کردم هر وقت دلم برای کسی تنگ شد می‌تونم براش تکست بفرستم و ازش بخوام عکس فلان مهمونی که حالا ما اونجا نیستیم و برام بفرستن! یعنی یه کمی که گذشت حس کردم چه لزومی داره که بخواهم درگیر این حجم از لحظات همه‌ی آدمها باشم؟
خلاصه‌ی قضیه اینکه تصمیم گرفتم توی اینستاگرام نباشم، در عوضش روی وب عکس‌های حرفه‌یی که دوست دارم دنبال می‌کنم، هر از گاهی به دوست و رفیقی هم می‌گم برام عکس بفرست ببینم اون سر دنیا کجای کاری!
.
 
دلم می‌خواست جایی توضیح بدهم که چرا اینستاگرام رو دوست ندارم و تعطیلش کردم. طبعا که این نظر شخصی منه، خیلیا هم می‌تونن به هزار و یک دلیل با نظراتم مخالف باشن و از داشتن اینستاگرام لذت ببرن!