ایران تا استرالیا

اول-
قطارهای شهری
NSW برای چند روزی اعتصاب کردن + {که اگر چه خوندنش جالبه که بدونیم آدمها حق اعتراض دارن و نمی‌شه با بزن و بگیر شرایط رو به اصطلاح آروم کرد}  اما بحثی که دارم چیز دیگه‌ست. مدیرمون هفته‌ی پیش ایمیل زده که با توجه به اینکه دوشنبه هم دوباره اعتصاب خواهد بود اونایی که با قطار می‌آن می‌تونن از تو خونه کار کنن و مشکلی نیست؛ لازم نیست توضیح اضافه بدیم، لازم نیست که ثابت کنیم کجا هستیم و از کجا با قطار می‌آیم.

صبح توی رادیو شنیدم خیلی شرکتهای بزرگ هم به کارمندهاشون آفر دادن که می‌تونن از توی خونه کار کنن.
دوم-
بیشترین چیزی که سرکار و توی محیط کار روش تمرکز می‌کنن «کار کردن و ارتباط با آدمهاست» این اصلا به این معنی نیست که مشکل مدیریتی وجود نداره اما هیچ کاری به عقاید و باورها و مسائل شخصی ندارن. از نظر من که حداقل ده دوازده سالی هم تو ایران کار کردم می‌تونم ببینم کار کردن چقدر راحت و روونه، تنش بین آدمها کمتره و هزینه‌هایی که توی ایران برای کنترل و تشویش عقاید آدمها داشتیم خبری ازش نیست؛ برای من که خیلی سال پیش و تو اداره‌ی دولتی که کار می‌کردم و فقط برای شرکت نکردن تو زیارت عاشورا تا مرز اخراج هم پیش رفتم جالبه که می‌بینم محیط کار چقدر می‌تونه بدون تنش و حتی سالمتر باشه
!
.
سوم-
مدیر بزرگ شرکت ما {شاید یکی از پردرآمد‌ترین شرکتها در استرالیا} اکثر روزها می‌بینمش که رفته از کافه پایین برای خودش قهوه بخره یا چند باری دیدمش که لباسهاش رو از خشکشویی گرفته بود. آدم در همین اندازه توی ایران می‌شناختم که به جز گماشته، راننده هم شخصی داشت.
 
 
 

اینها رو مقایسه کنید با فرهنگ مدیریتی ما ایرانی‌ها که مدیر اداره‌های دولتی‌مون ظرف غذاشون رو با خودشون بالا نمی‌آرن و آبدارچی شرکت وسایل رو براشون بالا می‌آره و مدیرهای بخش خصوصی که اونها هم برای خودشون کلی آدم در خدمت دارن! از اینکه اینجا خیلی وقتها این آدمها رو می‌بینم که توی صف مایکروویو واستادن یا می‌رن برای خودشون کافی می‌خرن هنوزم خوشحالم!

اینایی که گفتم فقط بخشی از تفاوت کار کردن تو محیط کاری اینجا و ایرانه؛ معنیش این نیست که اشکالی نیست و فقط امیدوارم که بتونیم یه چیزایی رو هم تو مملکت خودمون اصلاح کنیم.