ما کارمندها یا در واقع Objectها

تو ایران هفت-هشت سال پیش یه مدیرعاملی داشتیم که تو همه صحبتهاش از مثلث: سهامدار – پرسنل – مشتری صحبت می‌کرد و تاکید داشت که هر سه ضلع براش اهمیت دارن. کاری ندارم که چقدر براش با اهمیت بودیم!
.
چیزی که باعث شد این رو بنویسم اینه که احساس می‌کنم این سالها پرسنل خیلی بیشتر از قبل برای شرکتها نقش یک Object رو بازی می‌کنن؛ حسم اینه که این Object بودن اینجا خیلی بیشتر و پررنگ‌تر از ایران هستش. شاید این از اون جا ناشی می‌شه که هدف اصلی‌مون برای کار کردن پول در آوردنه! {منطقی هم به نظر می‌آد شرکتها تو فکر درآمد خودشون هستن و ما هم باید به همین برای خودمون فکر کنیم} خیلی از مسائل انگیزشی مثل پرداخت هزینه دوره‌های آموزشی، یکسری امکانات و تسهیلات مثل قبل کارساز نیست. به خصوص نوع کار کردن اینجا و به طور مشخص Contractor‌ها که به صورت زمان مشخصی و حتی برای یک پروژه مشخصی شروع به کار می‌کنن این احساس رو بیش از قبل می‌کنه

این داستان یا همیشه اینطوری بوده {یا احساس من اینه و دنیا داره به این سمت حرکت می‌کنه} که ما فقط به عنوان یک ابزار و یک Object کار ‌کنیم؛ اگه شرکت به نفعش بود ممکنه این Objectها رو عوض کنه و متقابلا اگه ما هم کار بهتر و پرپول‌تری پیدا کردیم به استقبالش می‌ریم! این وسط شاید نقش مدیرها پررنگ‌تر از قبل شده که باید بتونن از ما کارمندها به عنوان یکی از منابعی که توی شرکت دارن استفاده کنن.
 
 
.
پ.ن: نکته‌ای که مهمه باید سعی کنیم از کار و زندگی‌مون لذت ببریم، چیزای جدید یاد بگیریم و تجربه کنیم.

 

تگ ها: