در مواجه با فشار و استرس زندگی
هفتهها بود که احساس میکردم به دلایل مختلفی «فشار» و «استرس» زندگی برام خیلی زیاد شده، خیلی روزها و ساعتها فکرم مشغوله، هنوزم همینطوریه، خیلی وقتها که توی ماشین دارم از مهدکودک دخترم برمیگردم انگاری توی این دنیا نیستم و خیلی کارها رو خیلی اتوماتیک انجام میدم.
خیلی چیزها که عامل این استرس و فشار هستن، شاید در اختیار من نیست و به قولی خارج از کنترله اما نشستم برای خودم یه چیزی نوشتم که چه چیزهایی و چه مقداری داره روی من و زندگیم اثر میگذاره و چه کاری میتونم بکنم. چطوری میتونم زمان بیشتری برای خودم داشته باشم که کمی بتونم شرایط رو مدیریت کنم، حتی همین هم با شرایط زندگی و کار من خیلی راحت نیست.
یکی از کارهایی که کردم به مدیرم گفتم فشار و استرس زیادی روی منه و خواستم که فکری بکنه، راستش یه کمی هم پیاز داغش رو زیاد کردم که هر کاری لازمه بکنه زودتر انجام بده و ظاهرا هم بیتاثیر نبود اما از اون روز اتفاقی چیزهایی خوندم و شنیدم که یکسری افکار Negative thought به سراغم اومد و فکر کردم نکنه اون حرفها تو آینده شغلیم تاثیر داشته باشه؟ علیرغم اینکه میخوام خودم رو بیخیال و کول نشون بدم اما یه جوری توی کار خیلی دوست دارم و تلاش میکنم که بهترین خودم رو ارائه بدهم، یه بخشی از افکار منفی هم بابت اینه که نکنه اون حرفها تاثیری روی وجه من بگذاره اما خب از طرفی چارهای هم نبود. یک طرف ذهنمم در تلاش و جنگه که بگه گور بابای اینکه کی قراره چطوری فکر بکنه و مهم فقط یک چیزه سلامت روح و روان خودم! این بخش ذهنم میگه همین حالا هم تو داری تمام تلاشت رو میکنی، یا اینکه به خودم میگم حالا تو مگه قراره تا کی اینجا و تو این تیم کارمندی کنی که غصهش رو بخوری؟ به چشم کار و پول در آوردن بهش نگاه کن. اما خب گاهی خیلی موفق نیستم. گفته بودم که توی تئوری اصولا خیلی بهتر از عمل هستم!
راستش تو فکرم که دوباره از یه تراپیست دیگه کمک بگیرم، دفعه قبل که چند جلسه هم با تراپیست صحبت کردم و اینجا هم ازش نوشتم خیلی واسم موثر نبود، یعنی بیشتر حس میکردم همه چیزهایی رو که داره میگه خودم میدونم و قبلتر در موردش خیلی مطلب خوندم! اصلا دلیل اصلی اینکه قبل از سال جدید جلسات بعدی رو متوقف کردم همین بود. نکتهی دیگه اینکه حس کردم اولا چیز جدید واسم نداره و از طرفی یه جوری به خودم تلقین شده بود که حالم خوب نیست که دارم تراپی میرم. منظورم اینه که احساس کردم تاثیر منفی اون تا حدی بیشتر از چیزی بود که میگرفتم!
حالا یکی از کارهایی که در راستای بهتر شدن حالم میکنم نوشتنه، یه چیزهایی رو اینجا و در قالب وبلاگم، باقی چیزها رو هم واسهی خودم و به صورت روزانه مینویسم.