چرا مسافرت به ایران سخته؟
از آخرین باری که برای سفر به ایران رفتیم سه سال گذشته و اینطوری که به نظر میآد برنامهی نزدیکی هم برای سفر به ایران در پیش نداریم. خیلی قبلتر که ایران بودم اگه کسی در مورد سختیهای سفر طولانی از جایی مثل کانادا، امریکا یا استرالیا میگفت، فکر میکردم حالا این طوریها هم نیست؛ شایدم فکر میکردم سخت نگیرید یا خساست نکنید! درسته که بلیت چند میلیون تومنه (به نرخ امروز احتمالا چند ده میلیون تومن!) اما خب اون طرف هم درآمد دلاری دارید؛ مسافرت سالی یکبار به جایی بر نمیخوره!
ولی حالا و ازدید کسی که چند سالیه اینجا زندگی میکنم:
– برای مسافرت به ایران حداقل سه چهار هفتهای لازم داریم، این یعنی هر دو نفر باید مرخصی کل سال رو ذخیره کنیم و جایی نریم تا بلکه بتونیم چند هفتهای اونجا باشیم. این یعنی عملا شانس سفر به جاهای دیگه رو از خودمون دریغ کردیم؛ چون شدنی نیست که همه چیز را با هم داشته باشیم!
– سفر ایران واقعا مسافرت گرونی به حساب میآد؛ به استثنای پول بلیت تمام هزینههای زندگی در استرالیا رو هم عملا باید پرداخت کنیم. از قسط خونه تا هزینه چایلدکر، بیمهها، اینترنت، سیمکارت و …
– بلیت پرواز ایران، حتی در مقایسه با جاهای دیگه خیلی زیاده؛ اگه تو زمانهای مثل دسامبر و ژانویه در نظر بگیرید چیزی حداقل در حدود دو هزار دلار و اگر در زمانهای دیگه و با یه deal خوب احتمالا در حدود 1400-1300 دلار برای هر نفر. اگر که کسی هم contract باشه که معنیش اینه در کنار همه این هزینهها، یک ماهی هم خبری از حقوق نیست!
– تصور مسافرتی که به صورت Door to door و برای یک طرف تا رسیدن به مقصد حدود بیست و هفت هشت ساعت طول میکشه، به خصوص اگه بچه کوچیک داشته باشی هم چیزیه که باید تجربه کرده باشید که بعدا به این نتیجه برسی با توجه به مجموع داستانها دوست دارید هر ساله تجربهش کنید یا نه!
– برای ما و بعد از چند سال اول اینجوری شد که اینجا رو شهر و خونهی خودمون میدونیم. طبعا وقتی سه چهار هفته ازش دوریم وقتی برمیگردیم کلی کار عقب افتاده داریم و کمی طول میکشه که دوباره به روند قبلی زندگی برگردیم.
راستش توضیح جزئیات اینها به دوستان و آشنایانی که تو ایران هستن کمی سخته، برای همینم وقتی کسی میپرسه معمولا جواب میدهیم خیلی دوست داریم و به زودی! اما فکر کردم بد نیست که اینها رو از دیدگاه کسی که مدتیه این سرِ دنیا زندگی میکنه بنویسم که بدونید داستان چطوریه!