اهدای خون
منتشر شده در: آوریل 11, 2019
یکی از کارهایی که تو برنامه سالانه و تقویمم دارم اینه که سالی دو سه بار برم Red cross برای donate blood (همون اهدای خون خودمون). قبلا در مورد تجربه اولم نوشته بودم.
معمولا کمپانیهای بزرگ سالی یکی دوبار ایمیل میزنن که Red cross فلان روز نزدیک شرکت و فلانجاست، اگه دوست دارید بوک کنید و بهشون مک کنید، حتی دیدم توی انواع مرخصیها یه نوع مرخصی برای donate blood داریم – هر چند ه من لازم نبوده ازش استفاده کنم- چند هفتهی پیش یه تماسی از Red cross داشتم که تولدم رو تبریک گفتن، همون محاوره همیشگی اینجا؛ که روز خوبی داشتی و برنامهت برای تولدت چیه. در ادامه هم ازم خواستن امکانش رو دارم که برای اهدای خون مراجعه کنم؟ گفتن چون به گروه خونی من احتیاج دارن خیلی خوب میشه اگه بتونم قبل از Easter برم.
گفتم آره اتفاقا برنامه داشتم اما بذارید برنامهم رو چک میکنم و یک روزی رو خودم بوک میکنم، گفتن دوست داری ما برات این کار رو بکنیم؟ در ادامه
گفتش توی سیستم میبینیم که معمولا روزهای جمعه به فلان شعبه مراجعه میکردی؛ منم گفتم آره دو هفتهی دیگه واسم خوبه و برام ساعتی رو که خالی بود بوک کردن و من هم رفتم.
گفتش توی سیستم میبینیم که معمولا روزهای جمعه به فلان شعبه مراجعه میکردی؛ منم گفتم آره دو هفتهی دیگه واسم خوبه و برام ساعتی رو که خالی بود بوک کردن و من هم رفتم.
چیزی که {حداقل و در مورد تجربهی شخصی من} دوست دارم نوع برخورد و توضیحاتی که برای کوچکترین کاری به مراجعه کننده میگن؛ اینکه اولش یه گپ میزنن و حتی توضیح میده که دارم با wipe این ناحیه دستت رو تمیز میکنم و یه کم احساس خنکی میکنی و در حین پروسه چندین بار سوال میکنن حالت چطوره و چه حسی داری.
اینها و مجموع این برخوردها با مشتری، چیزهای خیلی سادهای هستن، بعضی چیزها که اصلا هزینهیی هم نداره اما شخصا برای من تجربه جالب و خوبیه، اونقدری که حاضرم زمان ناهارم رو بگذارم و برم سالی دو سه بار خون بدم.
قبلا هم جایی نوشته بودم شاید تصور من از سازمان انتقال خون مربوط به حدود سی سال پیش باشه که بابام مراجعه میکرد و من هم همراهش میرفتم تا اون ساندیس (یا آبمیوه آخر رو) من بخورم و از همین دلخوش باشم. امروز حس کردم دوست دارم ببینم انتقال خون ایران، از نظر ظاهر و برخورد پرسنل چقدر تغییر کرده؛ البته متاسفانه (و به دلایل شخصی و حواشی بزرگ سازمان انتقال خون) من هیچ وقت خودم تجربهش نکردم توی ایران؛ در هر حال دوست داشتم فقط به عنوان یک روزمرگی در مورد حرف بزنم.
پ.ن: بعد از این پست انتقال خون رو گوگل کردم، ظاهرش حداقل نسبت به ذهنیت من خیلی بهتر بود.