مهاجرت و کارمندی
منتشر شده در: ژوئن 4, 2018
کار همیشه یکی از نگرانیهاست، واسهی ما کارمند جماعت که زمین بقیه رو بیل میزنیم نگرانی اینکه شاید به هزار و یک دلیل نخوان دیگه باهامون کار کنن. مدیرمون عوض بشه، مدیران ارشد قراره هزینهها رو کم کنن، از کارمون راضی نباشن، کار به اون اندازهیی که باید نباشه، بیزینس وضعش خرابه!
همهی اینها بخشی از خطرات دنیای کارمندیه! از اون طرف شاید اونایی که بیزینس دارن هم هزار و یک دغدغه برای بیزینس خودشون دارن؛ احتمالا نگرانی اونا به مراتب بیشتر از ماست که شاید فقط شغلمون رو از دست بدیم!
.
مگه ایران چطوری بود؟
داشتم تلاش میکردم که سالهای نه چندان دور تو ایران رو هم از یاد نبرم، تا بوده همین بوده! یه سالهایی مدیرعامل عوض شده بود و دوست داشت که تیم خودش رو جایگزین ما کنه، کلا از دیدن ما خوشحال نبود! چند وقتی هم وضع شرکت خراب بود و شده بود کشتی طوفان زدهی به گل نشسته!
یعنی در هر حال انگار همیشه این برامون نگرانی بوده چه ایران و چه در مهاجرت. قبلا هم در مورد از دست دادن کار زیاد نوشته بودم. حالا این چند مدت، مدیر جدید دارم. باهامون صحبت کرده و احتمالا داره کارهامون رو زیر و رو میکنه ببینه چی کاره هستیم؟ یه چیزایی رو روی نمودار میکشه و من هر از گاهی مانیتورش رو زیر زیرکی نگاه میکنم! کارمندیه دیگه، هر جایی که باشه حتما چنین نگرانیهایی هم داره…
فعلا که شانس من وقتایی که {مدیرم} نشسته اینجا همه چی آرومه، ولی وقتی تا میره توی جلسه و قهوه بگیره، دور و اطراف من شلوغ میشه. چند دقیقه پیش یه همکاری اومد گفت میخوام تشکر کنم، دیدم روی ایمیل نمیشه، اومدم باهات دست بدم و بگم چه کمک بزرگی بود (حالا کار پیچیدهیی هم نبود همچین!) میخواستم بهش بگم خب مرد! میذاشتی نیم ساعت دیگه میاومدی که مدیرم هم ببینه! الان که پرنده پر نمیزنه چرا داری تقدیر میکنی؟
.
ولی شاید راهش چیزایی باشه که اینجا نوشته بودم و هنوز خودمم جدی اجراش نکردم! اینجا باید برای چند ماهی پس انداز داشته باشی که زندگی رو بگذرونی؛ آدمایی که اینجا بزرگ شدن یا قدیمی هستن خیلی نگران این ماجرا نیستن، یعنی از نظر اکثرشون شغل یه چیز دائمی نیست که باهاش گره خورده باشن، شاید هم با این فرهنگ کاری، بیشتر از ما آشنا هستن.
یه همکاری داشتیم که کارش رو از دست داد، خیلی ساده بهش گفتن امروز روز آخره و به سلامت! باهم رفتیم ناهار خوردیم ازش پرسیدم حالا برنامهت چیه؟ گفت قراره دو سه هفته دیگه برم مسافرت، بعدش که برگردم میگردم و کار جدید پیدا میکنم. به همین سادگی. این هم آخرش شد ایت ایز وات ایت ایز!