ایران یا بیرون از ایران؟

یه دوستی دارم که بعد از مدتها زندگی بیرون از ایران، دوباره برگشته به ایران؛ این خیلی طبیعیه، مهاجرت سختی‌های خودش رو داره و شاید برای همه و تو هر شرایطی کار نکنه! بستگی به ما و شرایطمون و هزار تا فاکتور دیگه داره، مهاجرت مثل خیلی چیزای  دیگه زندگی برامون فوایدی داره و در ازای اون خیلی چیزها رو هم از دست می‌دهیم! دفعه آخر این دوستمون برام یه چیز کوتاهی نوشت که خیلی توی ذهنم موند، می‌دونید اشکال کجاست؟ خیلی از ما همه چی رو باهم می‌خواهیم. دوست داریم همه‌ی امکانات و شرایط و موقعیت‌هایی که بیرون از ایران داریم توی مملکت خودمون داشته باشیم! اینجاست که نمی‌شه.
 

زندگی اون زندگی قبل نیست!

خیلی از اون آدمهایی که تجربه مهاجرت دارن وقتی برمی‌گردن به مملکت خودشون دیگه زندگی براشون اون زندگی قبل نیست. به خیلی چیزای بیرون از ایران عادت کردن، چیزایی که حالا توی ایران اذیت‌شون می‌کنه. شاید چیزایی که همه‌ی ما توی ایران بهش عادت کرده بودیم (و حتی خودمون جزئی از همین جامعه بودیم). شاید اینجا بعد چند سال یاد می‌گیریم برخورد آدمها باید این طوری باشه، حریم شخصی‌مون اینه، تو خیابون و مرکز خرید باید این شکلی باشه و حالا برگشت به ایران دوباره زمان لازم داره که بتونیم با جامعه‌یی که اونجا رشد کردیم و بخشی از اون بودیم دوباره شکل بگیریم.
.
حکایت عجیبیه! همون طوری که گفتم اصلا دلم نمی‌خواد در مورد جایی که بودم و زندگی کردم بد بگم و بنویسم که فلان بود و بهمان؛ فقط شرایط و اختلاف‌ها رو گفتم. همین!

 

تگ ها: