سال جدید و هدفهای جدید
منتشر شده در: فوریه 3, 2019
قبلا هم توی وبلاگ اشاره کرده بودم که به این نتیجه رسیدم که برای جلو رفتن باید روند کار و پیشرفتمون رو لاگ کنیم که بتونیم کارهایی که در جریانه با کارهای قبلی مقایسه کنیم. اینجا در مورد اینکه چطوری و با چه اپلیکیشنی اینها رو لاگ میکنم نوشتم.اوایل ژانویه، نشستم کارهایی که سال قبل انجام دادم رو دو دو تا چارتا کردم، در مجموع با توجه به شرایط جدید من تو سال 2018 نتیجه قابل قبولی حساب میشه، کاری که کردم چیزهایی رو تو سال قبل به عنوان برنامه کلی (رزولوشن) در نظر داشتم بهشون وزن دادم، بر اساس همین نتایج، بررسی کردم که چقدر به چیزهایی که میخواستم رسیدم.
مثلا در بخش کتاب خوندن چند تا کتاب باید میخوندم و چقدر کتاب خوندم؟ خلاصهی همهی نتایج رو روی نمودار آوردم که نتیجهش رو همین پایین پابلیش کردم.
دوباره بر اساس نتایج سال 2018 و بر اساس کارهایی که انجام دادم برای سال 2019 برنامهریزی کردم؛ این برنامهریزی یه چیزی مثل تعیین بودجه حساب میشه و خط مشی من تو سال جدیده، هدفهای کلی رو ست کردم که دوست دارم پایان سال 2019 کجا باشم؛ اول هر ماه روند کارهام تو ماه قبلی رو نگاه میکنم و براساس روزهای تقویم و توانایی خودم هدفهای کوتاهتر رو مشخص میکنم که مثلا از خودم انتظار دارم این ماه چقدر پادکست گوش کنم، کتاب بخونم و یا سایر چیزایی که باید محقق بشه. اینهایی که گفتم توی ذهنم نیستم، همه رو برای خودم مینویسم!تو بخشی از کتابی که میخونم دو تا مورد در همین رابطه بود که دوست داشتم بهش اشاره کنم:چرا باید هدفهای کوتاه و بلند مدت داشته باشیم؟
اول- مشخص کردن و رسیدن به هدف چیزیه که باعث یه خوشحالی و رضایتمندی درونی در وجود ما میشه، بهمون اعتماد به نفس میده و اینکه میتونیم حس کنیم که مفید بودیم.
دوم- در عین اینکه باید شفاف هدفگذاری کنیم نباید در تعیین هدف خیلی غیرمنطقی فکر کنیم، هدف غیر منطقی یعنی قرار نیست بهش برسیم و همین نرسیدن به هدف تاثیر منفی در وجودمون داره، باعث میشه اعتماد به نفسمون کم بشه و اون حس رضایت درونمون از بین بره؛ در مواردی حتی ممکنه به افسردگی و مشکلات جدیتری منجر بشه.
یه چیز دیگهیی که بهش رسیدم همون بحث فرموله کردن و عادته که قبلا در موردش نوشته بودم. مثلا در مورد من اینطوری شده که اگه بتونم پادکستم رو توی مسیر گوش کنم و موقع قهوه خوردن لغتهای هفتگیم رو بررسی کنم این انگیزهیی بهم میده که بقیه روز هم به کارهایی که میخوام برسم. برعکس این موضوع اینه که گاهی که تنبلی میکنم و این کارهای کوچیک و ساده رو انجام نمیدم معمولا توی روز، به کارهای دیگهیی که قرار بوده هم نمیرسم. انگار که اون استارت اولیه باید درست زده بشه.حالا چرا این چیزها و نمودار رو چرا منتشر میکنم؟
اول اینکه شاید برای خیلی از آدمهایی که مثل خودم دغدغه این چیزها رو دارن باعث بشه که اونام چنین روندی رو داشته باشن {و اگر دارید خوشحال میشم که با من به اشتراک بگذاریدش} دوم اینکه جایی خوندم که وقتی در مورد برنامهها و به دستاوردهامون حرف میزنیم باعث میشه که انگیزه دو چندان بگیریم.