مشکل کجاست؟
منتشر شده در: نوامبر 2, 2017
«بهترین زمان عمر شما زمانی است که به این باور برسید که مشکلات شما برای شماست! زمانی که خانواده، اقتصاد و حتی رئیس جمهورتان را برای مشکلات سرزنش نکنید و متوجه باشید که سرنوشتتان در اختیار خودتان است» – آلبرت الیس
.
میخوام این نوشته رو با همین جملهی بالا شروع کنم، بخشی از این پست برای خودمه، من زیاد به مشکلات پیشرو فکر میکنم گاهی وقتها فکر میکنم نسبت این فکرها بیشتر از قبل شده فکرایی میآد توی سرم که مثلا برای فلان اشکال چه باید کرد؟ متوجه این موضوع شدم که خیلی از ما در مورد مشکلاتمون حرف میزنیم، یعنی گاهی شاید میدونیم مشکلی وجود داره }ممکنه هنوز باورش نکردیم {!و متاسفانه در بیشتر مواقع نمیدونیم که باید چطوری مشکل رو برطرف کرد. به عنوان نمونه و چیزایی که این اواخر شنیدم:
میخوام این نوشته رو با همین جملهی بالا شروع کنم، بخشی از این پست برای خودمه، من زیاد به مشکلات پیشرو فکر میکنم گاهی وقتها فکر میکنم نسبت این فکرها بیشتر از قبل شده فکرایی میآد توی سرم که مثلا برای فلان اشکال چه باید کرد؟ متوجه این موضوع شدم که خیلی از ما در مورد مشکلاتمون حرف میزنیم، یعنی گاهی شاید میدونیم مشکلی وجود داره }ممکنه هنوز باورش نکردیم {!و متاسفانه در بیشتر مواقع نمیدونیم که باید چطوری مشکل رو برطرف کرد. به عنوان نمونه و چیزایی که این اواخر شنیدم:
- نگرانی و شاید نارضایتی از وضعیت شغلی
- نگرانی از اینکه نمیدونیم بچهمون داره تو مدرسه چی یاد میگیره.
- ناراحتی از بابت اینکه به هزار و یک دلیل باید زبان انگلیسیمون رو تقویت کنیم.
- یه ناراحتی تهِ دل که یک سری کارهای ناتموم داریم، چیزایی که باید مطالعه کنیم، یاد بگیریم یا هزار تا کار نیمه تموم.
چند وقت پیش مطلبی در همین رابطه خوندم که بخشهای جالبی داشت، بعضیهاشون رو یادداشت کردم:
.
اولین قدم وجود مشکل را بپذیریم!
حرف زدن در مورد مشکلات و حتی صرفا فکر کردن بهشون ممکنه کمک زیادی بهمون نکنه، همون طور که اول گفتم باید باور کنیم که فلان مشکل، مشکل ماست و باید براش کاری کنیم. از وضعیت شغلی ناراضی هستیم؟ خب شاید مجبور باشیم چند ماهی مهارتهامون رو تقویت کنیم، چیزهای جدیدی باید بگیریم و با یک رزومه قویتر دنبال کار دیگهیی باشیم. پذیرش مشکل اولین قدم برای حل اونه!
.
هشتاد درصد زمانتون رو به پیدا کردن راه حل اختصاص بدهید.
خیلی دوست دارم درباره قانون هشتاد بیست مطلب بیشتری بخونم و شاید بتونم چیزهایی ازش همینجا بنویسم. ولی تو این مقاله پیشنهاد کرده هشتاد در صد زمانتون به به پیدا کردن راه حل و تهیه یک پلن برای اینکه چه باید کرد اختصاص بدهید. حرف زدن در مورد مشکل و ناله کردن کمکی بهمون نمیکنه! قراره مهارت جدیدی باید بگیرید؟ باید به این نتیجه برسیم چی یاد بگیریم، چطوری چیزی قراره یاد بگیریم و در اولین فرصت ممکن شروع به یادگرفتن کنیم!
.
مشکل را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید.
بیشتر مواقع وقتی به کل مشکل فکر میکنیم احتمالا خیلی بزرگ و حل کردنش سخت و غیر قابل باور به نظر میرسه! راه حلش اینه که مشکل بزرگ رو به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم و بعدا به سراغش بریم. قرار بود چیزی در مورد یه تکنولوژی جدید مرتبط با کارم یاد بگیرم، خب در نگاه اول خیلی بزرگ و پردرد سر به نظر میرسید ولی هفتهی اول کارم رو با دیدن ویدئوهای با نگاه کلی شروع کردم و هفتههای بعد سراغ بخشهای دیگه و جزئیات کار رفتم؛ این خیلی راحتتر از اینه که یه دفعه سراغ اون تصویر کلی بریم.
.
مثبت باشیم و از مواجه با مشکلات درس بگیریم.
وقتی با مشکلی مواجه شدیم از خودمون بپرسیم:
نکات مثبت مواجه با این مشکل چیه؟
چه چیزهایی میتونم ازش یاد بگیرم؟
چه موقعیتهای پنهانی در این مشکل وجود داره که شاید در نگاه اول دیده نشه؟
.
پ.ن: بر اساس چیزایی که گفتم برای خودم یه لیستی آماده کردم از چیزایی که باید یاد بگیرم {یا شاید مشکل کجاست!} چند روزی دنبال یک سری اپلیکیشن و وبسایت آنلاین بودم که بتونم فعالیتهام رو اونجا ثبت کنم و نهایتا Atracker رو انتخاب کردم. نسخه Free برای حدود پنج تا Task کافیه و میشه ازش گزارشهای مختلف بر اساس تاریخ تهیه کرد. Track کردن فعالیتها یه طوری جزء علایق شخصی من به حساب میآد و به جز اون یه انگیزهیی برای ادامهی کار برام ایجاد میکنه. امیدوارم که تا یه ماه دیگه بتونم چیزای بیشتری از این کار رو منتشر کنم!