مزایای زندگی در استرالیا
منتشر شده در: اکتبر 3, 2018
مدتهاست که میخوام در مورد مزایای زندگی اینجا بنویسم. راستش ماجرا از اونجا شروع شد که مدتها پیش آشنایی ازم پرسید اونجا چطوریه؟ اصلا چرا زندگی تو استرالیا رو دوست داری؟ چی به دست آوردی؟ قبلا در مورد سختیهای مهاجرت نوشته بودم، از این نوشتم که چطوری ممکنه شما زندگی جای دیگه دنیا رو دوست داشته باشید یا بر عکس؛ به قول اینجاییها برای شما کار نکنه! اما چیزایی که من به صورت کلی دوست دارم رو پایین لیست کردم. قبل اینکه بیشتر وارد جزئیات بشم باید بگم که قاعدتا مثل هر چیز دیگهیی تو وبلاگم اینها فقط دیدگاههای خودمه! تو خیلی موارد مثل هر جای دیگه دنیا میتونه مثالهای نقیض هم داشته باشه، یه نفر دیگه میتونه بگه من رفتم فلان جا و باهام برخورد خوبی نشد، من فقط در حالت کلی و بر اساس تجربه خودم مینویسم!
.
زندگی اینجا چه چیزهایی به من داد؟
احترام و اعتماد: منظور از بیاحترامی لزوما این نیست که یکی بیاد و توی روی آدم به آدم توهین کنه، خیلی از برخوردها سنگینتر از هزار تا فحش و ناسزاست! متاسفانه توی ایران بر اساس تجربه و شرایط حس میکردم بیشتر آدمها پیشفرضشون رو روی بیاعتمادی گذاشته بودن. اینجا توی محل کار، بیرون توی جامعه )بر اساس اون چارچوب و مقرراتی که دارن احترام میذارن(، تجربهی من بر این بوده که بهت اعتماد میکنن مگر اینکه کار خلافی انجام بدی و باعث بشی که اون اعتماد رو خدشهدار کنی! شاید حرف خوبی نباشه اما من در بیشتر مواقع و در برخورد با آدمها بیشتر از هر وقتی توی عمرم احترام گذاشتن و اعتماد به آدمها رو اینجا و توی این کشور تجربه کردم. این احترام شامل خیلی چیزهاست، یکیش احترام به عقاید و وارد نشدن به حوزههای شخصی و خصوصی زندگی آدمها.
.
آرامش روانی: اوایل مهاجرت، شاید چندین ماه و چند سال اول، فشار زیادی روی آدمه، اینکه بتونیم توی جامعه جا بیفتیم. نگرانی از اینکه اون پول ناچیزی رو که از ایران آوردیم اینجا تموم نشه، اینکه بتونیم کار کنیم، اینکه بتونیم جا بیفتیم اما بعد از اینکه سر بالاییها تموم میشه )واقعا تموم میشه؟( و به قولی اوضاع روی غلتک میافته آدم حس آرامش میکنه. مطمئنا بخشی از این آرامش به خاطر امنیت، وضعیت اقتصادی و هزار تا فاکتور دیگهست.
توی ایران یه مدت زیادی دنبال کردن خبرها رو قطع کرده بودم، اینکه هر روز خبرهای سیاسی مختلف رو توی سایتها و ماهوارهها دنبال میکردم برای من به شکنجه روزانه تبدیل شده بود، وقتی هم دنبال کردن خبرها رو قطع کردم بعضی چیزهای توی جامعه بودن که دنبالم بودن و رهام نمیکردن. مثل وضعیت این روزهای دلار و گرونی… میشد نادیده گرفتش؟
اینجا خیلی بیشتر اون آرامش روانی رو دارم، اگرچه هنوز دلنگرانیهایی دارم اما شاید آینده خیلی بیشتر از قبل برام روشنه، فرصت کافی برای رسیدن به تفریح و کارهایی که دوست داشتم رو دارم و مجموع این چیزهاست که منجر به داشتن آرامش روانی میشه.
.
احترام به زمان آدمها: خیلیها که من رو از قبل میشناسن میتونن اعتراف کنن که همیشه آدم خوش قولی بودم، به همین نسبت اینکه کسی به زمان و وقت من اهمیت نده یه طورایی حس میکنم بهم توهین شده! وقتی یه بار توی ایران برای مصاحبه کاری به دفتر شرکتی رفتم و دو ساعت توی نوبت نشستم مجبور شدم اعتراض کنم و وقتی که خارج از نوبت به اتاق مصاحبه رفتم، فرد مصاحبه شونده با لحن طلبکار به من گفت باید صبور باشید و این صبور بودن بخشی از مصاحبه و آزمون امروز بود. مسلما که تا آخر مصاحبه نموندم و زدم بیرون!
.
وقتی میبینم اینجا برای چیزای کوچیک مثل اهدای خون، وقت گرفتن برای امتحان رانندگی و هزار تا چیز دیگه میتونیم آنلاین بوک کنیم و معمولا سر نوبت کارمون راه میافته حس خوبی میکنم!
وقتی میبینم اینجا برای چیزای کوچیک مثل اهدای خون، وقت گرفتن برای امتحان رانندگی و هزار تا چیز دیگه میتونیم آنلاین بوک کنیم و معمولا سر نوبت کارمون راه میافته حس خوبی میکنم!