تاثیر ورزش
اینجانب که توی ایران اهل ورزش خاصی نبود و چند ماهی تلاش کرده بود که دوچرخهسواری کنه اما بخاطر آلودگی مرکز شهر عملا نتونست ادامه بده و دوچرخه جاینت برای همیشه تا موقع مهاجرت توی انباری خونه گذاشت حالا نزدیک سه ساله که داره ورزش میکنه، داره طوری ورزش میکنه که انگار توی دام ورزش افتاده!
از بعد از قرنطینه آخر، حالا دو سه ماهی میشه که به صورت میانگین هفتهای ۵ تا ۶ روز ورزش میکنم. اگه هوا خوب باشه هفتهای دوبار دوچرخه سواری میکنم و باقی روزها رو هم باشگاه میرم. این بار هفتهای یک روز Personal Trainer گرفتم و یه جوری درگیر ورزش و دمبل شدم که خودمم حیرونم، گاهی فکر میکنم شاید اگر شرایط و تنبلی من تو ایران اجازه میداد و من زودتر ورزش رو شروع میکردم چقدر حالا میتونستم جلوتر باشم. شاید هم یک دلیلش همون Comfort zoon من بود که دلم نمیخواست ازش خارج بشم.
خیلی از آدمها هستن که واسشون باشگاه رفتن و ورزش کردن سخته، یعنی رسما کلی طول میکشه تا خودشون رو قانع کنند که باید بزنن بیرون، ولی من واقعا از این سبک زندگی لذت میبرم، همین ورزش روزانه شده جزئی از روتین روزانهی زندگیم. طوری معتاد ورزش شدم که دارم فکر میکنم چه راهی دارم که وسط روز هم یکسری برم باشگاه و تو یه کلاسی که دوست دارم شرکت کنم!
راستش از وقتی که کلاس دوچرخهسواری میرم و تاثیرش رو روی رکاب زدنم حس کردم، رفتم دنبال اینکه چطوری میتونم مربی دوچرخه سواری باشم؟ برای همین ماه پیش وقت گذاشتم و اون نقشهی راه رو پیدا کردم، هفتهی پیش دوره کوتاه instructor رو گذروندم و برنامهام اینه که تا اواسط سال دیگه مدرک مربیگری دوچرخه سواری رو بگیرم و اگه بشه جدیتر تو این راه وارد بشم.
همین ورزش کردن باعث شده خیلی چیزها توی زندگی و سبک زندگیم عوض بشه، خیلی بیشتر حواسم به غذا خوردنم هست، الکل خوردنم خیلی کم و در حد مهمونیها و دورهمیها شده، وقتی که حالم خوب نیست و ذهنم درگیره حس میکنم همین ورزش میتونه ذهنم رو آروم کنه، میتونم آرومتر به چیزهای مختلف فکر کنم و ذهنم رو آروم کنم. موقع دوچرخهسواری ذهنم انگار آزاد و رهاست، هزار جا میره و به هزار تا خاطره سرک میکشه، خلاصهی ماجرا اینه که دارم دنیا و روزهای جدیدی رو تجربه میکنم.
پیام فرهنگی این پست اینکه ورزش کنید! چیزها و حوزههای ناشناختهای که هیچ وقت به هر دلیلی سمتش نرفتید رو تجربه کنید، شاید که لذت بردید و به این نتیجه رسیدید بایستی این کار رو زودتر شروع میکردید…