برچسب: دل نوشته

پیری و ناتوانی بزرگترین ترس زندگی من!

مدتها پیش در مورد «بزرگترین ترس زندگی» مطلبی نوشتم که در طی این سالها تقریبا جزء پربازدیدترین مطالب این وبلاگ بوده، برای خودم این چیزیه...

از هیجان تتو زدن

می‌خوام این هفته در مورد «تتو زدن» بنویسم. تتو زدن آدمی که قبلش هیچ ایده‌ای در موردش نداشت و چه بسا خیلی هم نمی‌پسندید. به...

از دل برود هر آنکه از دیده برفت…

اصولا اینجا از مهاجرت و زندگی در استرالیا می‌نویسم، گاهی هم از تجارب شخصی چیزهایی رو می‌نویسم. حالا در مورد این مطلب خیلی دقیق نمی‌دونم...

آدم نوشتن…

آدم نوشتنم، این حرف امروزم نیست بیشتر از ده دوازده سال وبلاگ می‌نوشتم، نوشتن ذهنم رو آروم و مرتب می‌کنه از طرفی دوست دارم که...

تصمیم‌هایی که می‌گیریم

ما آدما گاهی نمی‌تونیم قبول کنیم که تصمیمی که گرفتیم (مهاجرت، بچه‌دار شدن، انتخاب کار، خریدن خونه؛ بازم بگم؟ حالا هر چی!) با توجه به...

از زلزله تا روزمرگی

اول- دیروز یکی خبر زلزله کرمانشاه رو بهم گفت، یکی از سایتهای خبری رو باز کردم که ببینیم اوضاع از چه قراری بوده، یکسری حرف‌های...

اونایی که می‌نویسن

به نظر من یکی از خصوصیت آدمایی که می‌نویسن اینه که شجاع‌تر از بقیه هستن. همین که نظرات و چیزایی که بهش فکر می‌کنی و...

متوسط بودن

من همون وقتها که کتاب کافه پیانو چاپ شده بود خوندمش، یادمه به خیلیا هم معرفیش کردم. بعدها به خاطر چند مصاحبه نویسنده کتاب و...

یه سری سوالها رو نپرسید!

من متاسفانه روحیه این رو ندارم که گاهی مستقیم به آدمها بگم هنوز یاد نگرفتی که….؛ حداکثر هنری که داشته باشم اینه که یه طوری...