کنترل قند خون!

حداقل تو شش هفت سال گذشته اصولا توی چکاپ‌های سالیانه پزشکی من «کلسترول» و «قند خون» موضوع ثابتی بوده، هیچ کدومشون به معنی «بالا و...

پیری و ناتوانی بزرگترین ترس زندگی من!

مدتها پیش در مورد «بزرگترین ترس زندگی» مطلبی نوشتم که در طی این سالها تقریبا جزء پربازدیدترین مطالب این وبلاگ بوده، برای خودم این چیزیه...

محافظت از اکانت توییتر

این روزها و با شرایط ایران، نوشتن از روزمرگی‌ها خیلی جای کاری نداره، اگر که «روزمرگی» وجود داشته باشه! تصمیم گرفتم یه چیز خیلی کوچیکی...

در گذر روزهای مهاجرت

اینهایی که می‌خوام بنویسم گله و شکایت نیست، حالا وضعیت خودمون هم همین شده، درگیر بچه‌ها و هزار تا داستان دیگه شدیم یه Google Calendar...

تغییرات ما در طی سالهای مهاجرت

مدتیه به این فکر می‌کنم که «خودم» و حتی دوستانی که از همون هفته‌های اول بعد مهاجرت می‌شناسم چقدر زیاد تغییر کردیم، نمی‌دونم اگر که...

از دغدغه‌های پدرانه…

گمونم نسل من {حداقل در مورد اطرافیان من که اینجا می‌بینم} نسبت به نسل پدر و مادرهامون زمان بیشتری رو به صورت میانگین برای بچه‌هامون...

استرس و اضطراب کار

مدتها پیش وقتی با یه دوستی در مورد کار جدید و حقوق بالاتر صحبت می‌کردیم باهم اتفاق نظر داشتیم که اصولا شرکتها بی‌خودی به کسی...

از هیجان تتو زدن

می‌خوام این هفته در مورد «تتو زدن» بنویسم. تتو زدن آدمی که قبلش هیچ ایده‌ای در موردش نداشت و چه بسا خیلی هم نمی‌پسندید. به...